چهل سالگی انقلاب؛ فصلی تازه از مبارزه

image_pdfimage_print

انقلاب اسلامی در طی چهار دهه به پیشرفت و رشد قابل قبولی در حوزه‌های مختلف اعّم از توسعه انسانی، دانش و معرفت و سطح زندگی براساس گزارش شاخص‌های توسعه منابع انسانی رسیده است، این کامیابی‌ها در عرصه‌های چون علمی، انسانی ، نظامی و اقتصادی و همچنین توانمندی‌های سایبری، سلول‌های بنیادین و مهم‌تر از همه فناوری هسته‌ای تنها بخشی از پیشرفت‌های کشورمان طی دهه‌های اخیر است که حتی مخالفان نظام هم نتوانسته‌اند از بیان آن اغماض کنند، در کنار آن قدرت نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی که عمق استراتژیک آن محسوب می‌شود باعث نفوذ فرهنگی و معنوی کشورمان در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی شده است.

اکنون در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی با سؤالات و پرسش‌های متعددی مواجه هستیم که آیا این میزان رشد در بخش‌های مختلف به منزله پایان کار است؟ شاخص‌های اسلام ناب در مقایسه با اسلام سلطنتی ، اسلام سرمایه‌داری، اسلام التقاطی و اسلام آمریکایی چیست؟ اگر قدرت هویت و استعداد ایرانی مانع بسط برنامه‌های توسعه غربی است ما برای اجرای سریع‌تر، دقیق‌تر و هدفمندتر الگوی اسلامی ایرانی _پیشرفت در برابر الگوهای وارداتی غربی و نئولیبراسیم چه کرده‌ایم ؟ با کدامین نقشه راه باید در معاهدات بین‌المللی و جهانی نظیر کنوانسیون پالرمو، برجام و غیره شرکت کنیم؟ سنخیت و ترابط معنایی سند ۲۰۳۰ با الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت چیست؟ با رد پذیرش سند ۲۰۳۰ که بجا، منطقی و هوشمندانه هم بوده ، جایگاه اسناد بالادستی در حوزه علم و فرهنگ اعم از سند بنیادین آموزش و پرورش ، نقشه جامع علمی کشور و یا نقشه مهندسی فرهنگی کشور کجاست؟

انشاالله در فرصت‌های آینده بنا به بضاعت خویش به آنها خواهم پرداخت، اما دغدغه و شیوه نگارنده در این یادداشت بدور از بازی با کلمات و الفاظ که معمولاً بعضی‌ها در حوزه اندیشه سیاسی عادت به انجام آن دارند بیان جزییاتی است که یک سری از قواعد کلی تا مسیرهای استقلال ملی با شکسته شدن تابوهای سنتی پیشرفت بر اساس گفتمان غالب مقام معظم رهبری بصورت اختصار در قالب چند موضوع اساسی از منظر جامعه شناسی سیاسی مورد بررسی و مداقه قرار بگیرد.

موضوع نخست، ارتباط معنایی بین عقلانیت ، عدالت و معنویت؛

اگر پشتوانه فکری و فلسفی انقلاب را بر مبنای حکمت متعالیه بدانیم ، طبیعتاً تحقق این سه مؤلفه با یکدیگر است و انفکاک و تمایز بین این سه گانه در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی معنای چندانی ندارد.

انقلاب اسلامی به اتکاء به عقلانیت دینی به پیروزی رسید و این عقلانیت ناشی از اجرای فرامین الهی و اسلامی بوده وبا هرگونه تفکّر اومانیستی، محافظه‌کاری و لذت‌گرایی در تضاد است ، هر چند متأسفانه بدلیل عدم درک درست و تبیین فهم دقیق جایگاه علم دینی در کشورمان ، علوم انسانی امروز ما ، باز تولید انسان غربی در جامعه شده است، امّا نباید تردید کرد که عقلانیت دینی در نقطه مقابل عقلانیت ابزاری (راسیونالیستی یا پراگماتیستی) است، در این نگاه انسان‌ها یکدیگر را بیشتر در نقشی که در فرآیند تولید دارند می‌فهمند تا به‌عنوان انسان؛ در حالی‌که نتیجه عقلانیت دینی که توأمان به عدالت و معنویت در نظام مردم‌سالاری دینی است از جایگاه رفیع‌تری برخوردار است، عقلانیت انقلاب بر مبنای سود، نفع بیشتر و یا قدرت بیشتر نیست ، درک نگارنده از عقلانیت جامعه شناسانی چون بنتام ، هابر ماس ، ماکس وبر و جان استورات میل مبتنی بر عقلانیت سکولار است.

بنابراین با جامعه شناسی وبر و هابر ماس نمی‌شود انقلاب اسلامی را تبیین و تئوریزه کرد ، عدالت در نظام مردم‌سالاری دینی نتیجه عقلانیت و همراه با معنویت است و بدون معنویت وعقلانیت ، عدالت تحقق پیدا نمی‌کند، در چنین شرایطی نقش انسان دینی در مقابله با بحران‌هایی نظیر جدا افتادن از آرمان‌های انبیاء، علم دینی، بحران از خود بیگانگی و شئی انگاری ، اینکه من چیستم؟ در کجا هستی جای دارم و منزلت هستی من کجاست؟ از همه مهم‌تر بحران بی‌معنایی و بی‌کاشانگی و زوال نهاد خانواده در برابر انسان غربی متجدد مشخص می‌شود، اینکه چرا انسان غربی امروز تا حد یک ماشین تنزل پیدا کرده است؟ روح و اصالت او مورد انکار قرار گرفته است ؟ اعتقاد به علت غایی و هدفدار بودن نظام خلقت یک مسلک و سنت ارتجاعی برای او شده است یعنی همه چیز را در منافع اقتصادی ملاحظه می‌کند، با این اوصاف چگونه می‌تواند از حیثیت و شرافت انسانی و حقوق غیر قابل سلب و شخصیت قابل احترام برای انسان دم بزنیم و آن را اساس و پایه فعالیت‌های خود قرار دهیم، بلاشک انقلاب اسلامی نقطه مقابل غرب مدرن است ، آنجایی‌که دین ، اخلاق ، فلسفه ، علم، ادبیات و هنر همه رو بناهایی هستند که زیربنای آن بر مبنای منافع و تقسیم ثروت است.

دوم: دوگانه انقلاب گری/ انقلاب نمایی؛

در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی شاید ضرورت بیشتر ، داشته باشد به آنها بپردازیم ، ترکیب جامعه شناسی و تاریخ ، رهیافتی روش شناختی را بدست می‌دهد که با دوری از هرگونه افراط و تفریط دو جریان مورد پژوهش یاد شده ، چارچوب مناسبی را برای بررسی پدیده‌های سیاسی و اجتماعی و کنش‌گران سیاسی و اجتماعی آن فراهم می‌سازد؛ یعنی با در نظر گرفتن دوگانه انقلابی گری وانقلابی نمایی و سیر تاریخی آن از گذشته تاکنون ، به بازشناسی عمل انقلابی و غیرانقلابی بپردازیم. (رهبری معظم انقلاب اسلامی)

همان «بالا رفتن‌ها ، پایین آمدن‌ها ، تندی‌ها ، کندی‌ها، افراط‌ها و تفریط‌ها با قدرت و قوت بیشتری پیموده شود» بنابراین اگر کنش انقلابی توام با عقلانیت ، هدف و تقوای سیاسی نباشد عمل انقلابی تباه می‌شود ، اینکه عدم ایستادگی در مقابل نظام سلطه و تبعیت از آن امری متعارف و لازم تلقی شود، و یا اینکه تسخیر لانه جاسوسی خلاف مصلحت، افراط و تندروی محسوب شود، و یا اینکه اپوزیسیون شدن و اپوزیسیون خوانی در بین مسؤولان امری عادی و مقبول جلوه‌گر شود، و یا خطر عقب‌گرد مسؤولان و هضم شدن از سوی آنها در نظام سرمایه‌داری و یا تحریف اهداف، راه و خط امام امری طبیعی و معمول انگاشته شود از جمله خطراتی است که انقلاب اسلامی را تهدید می‌کند؛ بنابراین نگارنده با تاسی به بیانات مقام معظم رهبری و یادداشت خیلی خوبی که اسفندیاری در این زمینه داشته‌اند ؛ انقلابی‌گری را یک «بود» و یک الگوی «زیست» ، و یک «گفتمان» می‌دانم ،طبعاً نمود هم دارد، اما انقلابی نمایی سراسر «نمود» است ، سراسر «پوفورمنس»سراسر نمایشگری است.

-انقلابی‌گری یعنی بی‌وقفه دنبال اصلاح امور بودن ، دنبال افزایش کارآمدی اما انقلابی نمایی پروژه‌ای است برای باج‌گیری، امتیازگیری ، حفظ موقعیت خود و رفقا است.

-در گفتمان انقلابی‌گری حق و عدل و اصول و ارزش معیار و شاخص هستند اما انقلابی نماها قبیله‌گرا هستند، حمایت از قبیله خود را معیار و شاخص می‌دانند.

ـ برای انقلابی اخلاق و تقوا شرط صحت و ارزش هر عملی است، اما انقلابی‌نما راحت دروغ می‌گوید، تهمت می‌زند، آبرو می‌برد، اخلاق و تقوا را بر اهداف شخصی و گروهی ذبح می‌کند.

بنابراین کنش انقلابی در گفتمان انقلاب اسلامی معطوف به هدف است و ارزشی برای تداوم و ماندگاری انقلاب اسلامی برای پیشبرد اهداف اساسی آن است.

موضوع سوم : مدیریت جهادی / مدیریت تکنوکراتی؛

مساله اساسی در این بخش آن است که اولاً تعریف درستی از مدیریت جهادی و انقلابی داشته باشیم، اینکه مدیریت جهادی چه چیزی است و چه چیزی نباید باشد، نگارنده این دغدغه پرتکرار مقام معظم رهبری را فصلی تازه از مبارزه برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی می‌دانم برای آنکه به تعریف مورد نظر معظم له نزدیکتر شویم چاره‌ای جز بازخوانی و تکرار آن نداریم؛

«اینکه با حرکت عادی نمی‌شود پیش رفت ، با حرکت عادی واحیاناً خواب آلوده و بی حساسیت نمی‌شود کارهای بزرگ را انجام داد یک همت جهادی لازم است ، تحرک جهادی و مدیریت جهادی برای کارها لازم است» و یا «کار جهادی یعنی عبور از موانع ، موانع کوچک را بزرگ ندیدن ، آرمان‌ها را فراموش نکردن ، جهت را فراموش نکردن ، شوق به کار این یک امر جهادی است» در مقابل مدیریت جهادی، مدیریت تکنوکراتیکی است که مدیریت اسلامی نیست، بر دانش و عمل انقلابی استوار نیست ، از قدرت و برنامه و انسجام برخوردار نیست، دارای شاخصه‌های مردم محوری و فسادستیزانه نیست.

شاید عده‌ای از نئولیبرال‌ها مدیریت جهادی را یک مفهوم فاقد ما به ازاء تاریخی بدانند اما تجربه ثابت کرده است که هر یک مدیر تکنوکراتی وقتی که به دولت پول نفت نمی‌رسد، پروژه‌ها و طرح‌های عمرانی اش نیمه تمام رها می‌شود و خود نیز کار را رها می‌کند، تشریفات زائد، کاغذبازی، بروکراسی‌های اداری و مقررات اضافی از مظاهر مدیریت تکنوکراتی است که ما در برخی از دوران‌ها نمونه های بارز آنرا دیده‌ایم.

موضوع چهارم: اقتصاد مقاومتی، سرمایه اجتماعی و فاصله طبقاتی؛

اهمیت اقتصاد مقاومتی که در سال‌های اخیر با همجمه‌های سنگین و عملیاتی روانی دشمنان انقلاب برای متوقف کردن روند پیشرفت انقلاب و با تصویب انواع طرح‌های تحریمی شکل مضاعفی به خود گرفته است، باید اعلام کرد که اقتصاد مقاومتی برخورد منفعلانه در برابر تحریم‌ها و تهدیدات دشمن نیست، شناسایی دقیق نقاط آسیب‌پذیر اقتصاد کشور، ایجاد قانون شفافیت در فعالیت‌های اقتصادی، اشتغال‌زایی،جلوگیری از واردات بی‌رویه محصولات خارجی ، مبارزه با قاچاق کالا و ارز، مبارزه با فرارهای مالیاتی در کشور، حمایت از تولید داخلی ، ایجاد مشوق‌های صادراتی و مهم‌تر از همه دخالت دادن مردم در کار تولید و فراهم آوردن امنیت سرمایه‌گذاری از ویژگی‌های اقتصاد مقاومتی است.

از سوی دیگر از بین بردن فاصله طبقاتی، رفع فقر، فساد و تبعیض به حفظ سرمایه اجتماعی و استقلال ملی کمک خواهدکرد، فقیه عالیقدر حضرت آیت‌الله جوادی آملی «حفظ الله» در همین چند روز گذشته ، از به خطر افتادن انقلاب به خاطر اختلاس ، حقوق‌های نجومی و ربا گفته اند ، دومینوی فیش‌های نجومی، موضوعی نیست که به آسانی از ذهن کارگر، کشاورز و طبقه متوسط جامعه به فراموشی سپرده شود، اینکه دولت چگونه از خزانه خالی به برخی از مدیران حقوق‌های نجومی می‌داد با فیش‌های حقوقی ۱۰ رقمی و کارانه چند صد میلیونی که چشم هر فردی را از تعجب‌گرد می‌کرد و یا پاداش پایان خدمت یک میلیارد و ۲۰۰میلیون تومانی که با این حساب کسی که یک میلیون و ۱۶۰ هزار تومان حقوق می‌گیرد، چند سال باید کار کند تا یک میلیارد پول جمع کند، در شرایطی برخی از مدیران و افراد حقوق نجومی می‌گیرند، که حقوق بین‌المللی‌ترین چهره ایرانی سردار مقاومت قاسم سلیمانی ۵میلیون تومان است و یا متاسفانه حقوق ۵ ساله یک کارمند در فیش یک ماهه جناب مدیر باید دیده شود، قدر به یقین در صورت تکرار این تخلفات وعدم برخورد با مفسده‌ها نه تنها سرمایه اجتماعی نظام تضعیف می‌شود بلکه آینده انقلاب اسلامی هم با مخاطرات جدی مواجه خواهد شد.

هادی ابراهیمی، استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه و تحلیل گر مسائل اجتماعی و سیاسی کشور

ح.م

این سایت توسط سید حسن موسوی کیاسری با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه های خبری فعالیت می کند

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

enemad-logo