اصولگرایی؛ چالش ها و بایدها

image_pdfimage_print

اصولگرایی به عنوان یک جریان سیاسی دربرگیرنده گروه ها و مجموعه هایی است که سابقه برخی از آن ها حتی به قبل از انقلاب اسلامی برمی گردد. به جرات می توان گفت این جریان بیشترین حجم نیروها و عناصر موثر در انقلاب و پس از انقلاب را در خود جایی داده است و از لحاظ اصول و اهداف، نزدیکترین جریان سیاسی به گفتمان انقلاب اسلامی است. این جریان سیاسی در طول حیات سیاسی خود کمترین چرخش و تجدید نظر را از اهداف و اصول اولیه خود ( بر خلاف اصلی ترین جریان رقیب یعنی اصلاحات) داشته و اصلی ترین عامل در این ثبات، برخورداری از مبانی و اصول محکم و شفاف است، که برگرفته از اسلام سیاسی است. با وجود مبانی و اصول محکم و مشترک و پایبندی همه گروه های و مجموعه های فعال در این جریان به آن، در برخی از نقاط عطف سیاسی ( مثل انتخابات ها و . . ) شاهد واگرایی در درون این جریان بوده ایم ( ناکامی درونی) و از طرفی دیگر با وجود شفافیت و ثبات رویه سیاسی، در مراحلی شاهد ناکامی این جریان در عرصه سیاسی بوده ایم. در این یادداشت برآنیم تا در سه محور به آسیب شناسی این جریان بپردازم.

خبرگزاری فارس: اصولگرایی؛ چالش‌ها و بایدها

1-ضعف ارتباطدرون جناحی

انسان موجودی اجتماعی است. بدین معنی که انسان در بستر جامعه و در ارتباط و تعامل با سایر انسان هاست که به هویت و تعریفی از خود دست می یازد. مجموعه ها و گروهای درون یک جامعه نیز در پرتو تعامل و ارتباط درونی خود است که هویتی مجزا از سایر گروه ها و نهادهای جامعه پیدا کرده و قابل تفکیک و تشخیص اند. در تشکیلات سیاسی که حزب نماد بارز آن می باشد، مکانیسم ارتباط تعریف شده بر اساس ساختاری مشخص و روشن است که با هم سازی و جهت دهی به فعایت مجموعه ای از افراد، موجودیت و هویتی مستقل و متفاوت از سایر گروه ها و نهاد های جامعه را شکل می دهد. 

بنابراین می توان گفت که ارتباط و تعامل، عامل اصلی در شکل گیری موجودیت و هویت یک جامعه، گروه و . . است و لذا فقدان آن می تواند موجودیت و هویت یک گروه یا مجموعه را به چالش جدی بکشد. تشکل ها و احزاب سیاسی به عنوان یکی از نهادهای جامعه از این قاعده مبرا نمی باشند. بنابراین آن چه در درجه اول موجودیت و هویت مستقل یک تشکیلات را قوام و شکل می دهد، ارتباط تعریف شده، مستمر و پویا در درون آن مجموعه است. در واقع هماهنگی و هم سازی به عنوان  اساسی ترین مشخصه یک تشکیلات، در پرتو این ارتباط پویا و تعریف شده به وجود می آید. روشن است که این هماهنگی قابلیتی است که با ایجاد هم افزایی در درون یک مجموعه، توان و انرژی لازم جهت تحقق اهداف را فراهم می آورد.

با توجه به مطالب بالا، می توان گفت یکی از اصلی ترین چالش ها و نقاط ضعف جریان اصولگرایی، نبود ارتباطات مستمر، پویا و نظام مند در درون این مجموعه است. با وجود اشتراک مبانی ( نگاه و تفسیر مشترک نسبت به انقلاب، ولایت فقیه و . . )، شاهد فقدان هم زبانی و درک متقابل در جریان اصولگرایی در برخی از مقاطع بوده ایم ( از جمله در انتخابات اخیر ریاست جمهوری )؛ که اصلی ترین دلیلش، ضعف تعامل مستمر و نظام مند درون مجموعه ای بوده است.

امروز با توجه به تنوع و تکثر گروها و احزاب اصولگرا و با توجه به ناکامی اخیر این جریان در عرصه سیاسی ( که علت اصلی آن فقدان هماهنگی میان مجموعه های این جریان بود) و هم چنین در پیش بودن انتخابات مجلس، چاره اندیشی جدی در این مورد احساس می شود.

2-چالش و ضعف ساختاری

یکی دیگر از چالش ها و نقاط ضعف جریان اصولگرایی جهت زیست در سپهر سیاسی ایران، ضعف ساختاری و نهادی است. نخستین و اساسی ترین نیاز برای شکل گیری و تداوم حیات یک مجموعه و نهاد، وجود ساختاری منطقی و شفاف مبتنی بر اهداف و محیط آن مجموعه است که بدون آن تداوم حیات غیر ممکن می نماید. احزاب و مجموعه های سیاسی هم چون سایر نهادها، از یکطرف دارای رسالت و اهداف اند، و از طرف دیگر در یک محیط و بستر مشخص زیست می کنند. این دو مولفه، یعنی رسالت و محیط، اساسی ترین عناصر در طراحی ساختار اند.

اگر نگاهی به جریان اصولگرا بندازیم، می بینیم که برخی از احزاب و گروه های این جریان دارای ساختاری بسیار اولیه، ساده و قدیمی اند که با توجه به تغییرات پرشتاب محیط و جامعه ایرانی، به روز و بازسازی نشده اند. و برخی دیگر از این مجموعه ها و گروه ها اساسا فاقد ساختاری شفاف و تعریف شده اند. به جرات می توان گفت گروه و یا حزبی را در این جریان سراغ نداریم که دارای ساختاری منطقی و مبتنی بر شرایط و مقتضیات حال جامعه و سپهر سیاسی کشور باشد.

1- تجولات محیطی: هر سازمانی و تشکیلاتی نیاز دارد تا مطابق با تحولات محیط اطرافش تحول و تغییر یابد و به نوعی خود را با این تحول تطبیق دهدتا بتواند به حیاتش ادامه دهد. در نسبت با بحث مورد نظر ما، یکی از اصلی ترین اضلاع این تحولات محیطی، دگرگونی کیفی و کمی در بافتار و طبقات اجتماعی جامعه است. امروزه به دلیل افزایش حجم فعالیت های اقتصادی بخش خصوصی و به تبع آن تقویت و فربه شدن بخش خصوصی، شکل گیری و رشد چشمگیر نهادهای صنفی و مدنی در بخش های گوناگون جامعه و افزایش قابل ملاحضه قشر تحصیل کرده و در حال تحصیل دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، بدنه و بافتار جامعه ایرانیدچار تغییرات کیفی و کمی گسترده ای شده است. لذا نمی توان با ساختارهای حزبی و تشکیلاتی دو دهه و حتی یک دهه قبل در چنین محیطی زیست و اثر گذار بود و یا در جامعه ای که به سرعت به سمت نهادی شدن به پیش می رود، بدون ساختار شفاف و تعریف شده، به کنشگری سیاسی پرداخت

یکی از نتایج این تحول بافتار محیطی، فربه شدن طبقه متوسط است که باعث شده این طبقه بیش از هر زمانی در صحنه سیاسی و اجتماعی کشور ایفای نقش کند. متاسفانه یکی از نقاط ضعف جدی جریان اصولگرایی، عدم درک و شناخت همه جانبه و ارتباط سازمان یافته با این قشر است. چرا که به طور سنتی این قشر را چندان جزء پایگاه خود به حساب نمی آورده و لذا برای ارتباط و تعامل با آن، برنامه بلند مدت و جامعی را در دستور کار خود قرار نداده است.متاسفانه احزاب و مجموعه های سیاسی در کشور ما ساختاری بسته دارند و این برای طبقه متوسط جذابیت و فضای لازم را جهت کنشگری و سیاست ورزی حرفه ای و نظام مند را فراهم نمی کند. لذا می بینیم این قشر برای تامین منافع و پیگیری خواسته هایش گاهی به سمت اصولگرایان و گاهی به سمت اصلاح طلبان گرایش می یابدکه البته این گرایس موقتی و ناپایدار بوده است. لذا جریان اصولگرایی با توجه به نقش اساسی این قشر در تحولات سیاسی، باید با نگاهی راهبردی، در اندیشه فراهم آوردن ادبیات و مکانیسم ارتباط پایدار و همه جانبه با این قشر باشد.

2- لزوم جذب و پرورش نخبگان و استعدادهای جوان: ساختارهای موجود احزاب و گروه های اصولگرا بسته، متکی بر یک یا چند شخص و غیر فراگیر است و این مانع اصلی در شکل گرفتن فرآیند گردش نخبگان در این مجموعه ها است. ساختارهای بسته و شخص محور موجود نمی تواند جوانان و علاقه مندان گسترده برای سیاست ورزی را جذب و پرورش دهد، به گونه ای که میزان جذب و تربیت نیروی جوان در اکثر احزاب اصولگرا بسیار اندک و قابل اغماض است کهاین در نهایت باعث عقیم شدن این احزاب می شود.

متاسفانه با وجود تشکل های دانشجوی، هیئت های مذهبی و . . اصولگرا، که عمدتا دربرگیرنده نیروهای جوانند،  شاهدیم که احزاب و گروه ها این جریان قادر به جذب این نیروها نبوده و عمده آنان پس از مدت کوتاهی فعالیت در تشکل های دانشجویی و هیئت های گوناگون مذهبی، عملا از عرصه سیاسی فراموش و محو می شوند که در واقع هدر رفتن سرمایه ای عظیم است. بنابراین احزاب اصولگرا برای جذب جوانان و نخبگان جامعه و جلوگیری از عقیم و ابتر شدن، باید به سمت ساختارهای فراگیر و دموکراتیک حرکت کنند و این لازمه به روز شدن و کارآمدی در عرصه سیاسی است.

3- شکل گیری تنوع و تکثر در گروه های اصولگرا: تغییرات و تحولات به وجود آمده در بافتار جامعه ایرانی موجب تحول در طبقات و گروه های جامعه شده است. این مسئله در کنار نبود ساختارهای مناسب و فراگیر حزبی در جریان اصولگرایی، سبب شده تا نیروهای حزب الهی خواستار سیاست ورزی، به شکل دادن مجموعه های جدید روی آورند. شکل گیری این تکثر هم ریشه های اندیشه ای ( متولد شدن اندیشه های جدید) دارد و هم ساختاری، که در این جا مجال پرداختن به آن نیست و ما در مقام نفی یا دفاع از آن نیستیم، بلکه در مقام بیان واقعیتی آشکاریم. این مسئله برای جریان اصولگرایی می تواند هم فرصت باشد و هم تهدید.آن گونه که شاهدیم این جریان فاقد مکانیسم و چارچوبی پایدار برای ایجاد هماهنگی میان این گروه های متعدد و متنوع اصولگراست و لذا در انتخابات ها شاهد تولد مکانیسمی موقت برای شکل دادن به این هماهنگی هستیم، که هرچند موقتی است اما نتایج مثبتی داشته است. البته این مکانسیم هماهنگی موقت، در برخی نقاط عطف ( از جمله انتخابات ا،خیر ریاست جمهوری) شکل نگرفته و یا کارآمد نبوده استکه باعث وارد آمدنضربه های بسیار سنگینی  به جریان اصولگرایی شده است. بنابراین نمی توان بر مکانیسم های موقت تکیه کرد و به جرات می توان گفت که این تکثر درون جریانی، بدون مکانسیم و چارچوبی پایدار برای ایجاد هماهنگی، در بیشتر مواقع تهدید آفرین است تا فرصت آفرین.

بنابراین ایجاد هماهنگی و هم افزایی و مدیریت این تکثر، نیازمند تعریف و طراحی یک ساختار منطقی، شفاف و دموکراتیک است که ضمن همگرا کردن مجموعه های متعدد، امکان نقش آفرینی آنان را در این ساختار، با حفظ هویت و موجودیت خود،فراهم کند. این ساختار باید واقع بینانه و مبتنی بر پتانسیل های مجموعه های همگرا بوده و بتواند هم سازی لازم را در چارچوب منشور اصولگرایی به وجود آورد و از طرف دیگر دارای اختیارات لازم ( برآمده ار تفویض بخشی از اختیارات مجموعه های عضو) باشد تا بتواند در نقاط عطف و شرایط بحرانی از واگرایی و استکاک گروه های همسو جلوگیری کند.

3- بازسازی گفتمانی: گفتمان مجموعه یا دستگاهی بینشی است که از راه واژگان یا گفتارهای نهادینه شده بر ذهنیت ها اثر می گذارد و گاه حتی بر آگاهی یک دوران تاریخی نیز سایه می اندازد. احزاب و گروه های سیاسی در جامعه با گفتمان شان شناخته می شوند که در واقع بیانگر ارزش ها و نوع نگاه آن هاست.

جریان اصولگرایی دربرگیرنده احزاب و گروه های است که از نظر مبانی و اصول، دارای انسجام و اشتراک بسیار بالایی اند و تفسیر و نوع نگاه این جریان به اسلام، انقلاب، ولایت فقیه و . .، مبتنی بر نگاه و تفسیر بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و دیگر ایدئولوگ های انقلاب (بهشتی، مطهری و. .) است. اما با وجود مبانی و اصول محکم و متقن، به دلایلی گوناگون که در بالا به برخی از آن ها اشاره شد، این جریان آن گونه که باید و شاید نتوانسته است مبتی بر اصول و مبانی غنی خود، به طور سیستمی، دست به بازسازی گفتمان خود و تولید ادبیات مطابق با شرایط روز جامعه ایرانی بزند و این یکی از چالش ها و عوامل عدم موفقیت این جریان بوده است. این جریان نیازمند آن است تا برای حفظ پویایی و اثرگذاری در صحنه سیاسی، بر اساس شاخص های زیر دست به بازسازی گفتمانی خود بزند

1-شناخت دقیق نیاز و دغدغه جامعه و مردم: هر گفتمانی که مبتنی بر نیازها و دغدغه های جامعه و مردم نباشد محکوم به شکست است. در واقع آن چه باعث جذابیت یک گفتمان برای مردم می شود، آن است که انعکاس دغدغه ها و خواست های  خود را در آن ببینند. این سبب می شود احساس دیده و درک شدن در آنان شکل گرفته و لذا با آن گفتمان احساس یگانگی کرده و به حمایت از آن برخیزند. بنابراین اصولگرایان نیازمند آنند تا با رصد دقیق و همه جانبه خواست ها و دغدغه های طبقات مختلف جامعه،  به لحاظ کردن این خواست ها و دغدغه ها در نگاه و گفتمان خود اهتمام ورزند

2-تلفیق آرمان گرایی و واقع گرایی: تا حدی طبیعی است که شعار و گفتمان ارائه شده از سوی احزاب و جریانات سیاسی آرمانی باشد چرا که برآمده از اهداف و رسالت آن هاست، و این رسالت و اهداف جنبه آرمانگرایانه دارد. از طرفی دیگر جریانات سیاسی معمولا برای جذب و جلب توجه افکار عمومی، با رویکردی آرمانی به طرح گفتمان و شعارهای  خود می پردازند که این مسئله در صورت عدم درک واقعیت ها و لحاظ کردن آن ها به شکست می انجامد. لذا در کنار آرمانگرایی باید به واقعیت های موجود به طور جدی توجه داشت و به ترکیب ظریف و هوشمندانه این دو دست زد تا هم به آرمان ها وفادار ماند و هم واقعیت ها را فراموش نکرد. جریان اصولگرایی باید با فهم دقیق، هوشمندانه و جامع از تحولات جامعه، گروه ها و احزاب رقیب، طبقات اجتماعی و خواسته ها و نوع نگاه آن ها به مسائل و هم چنین منابع، نیروها و موقعیت و جایگاهش در جامعه، به بازتولید گفتمانی خود اقدام کند. چرا که بدون شناخت دقیق مسائل و اولویت های جامعه و طبقات گوناگون اجتماعی و هم چنین وضعیت احزاب رقیب از یکطرف و منابع و موقعیت اجتماعی خود از طرفی دیگر، هرگونه گفتمان سازی و بازتولید گفتمانی در فضای خلا صورت گرفته و نتیجه ای جز انزوایی سیاسی و شکست را به دنبال ندارد.

3- بازتولید و به روز کردن اهداف و آرمان ها: از آن جا که گفتمان هر گروه و جریانی برآمده از اهداف و آرمان های آن گروه است، لذا خواه ناخواه متاثر از آن است. اهداف و آرمان های احزاب و گروه ها در طول زمان و در روند تغییرات محیطی، نیازمند آن است تا بر اساس فضا و زبان حال باز اندیشی و مطرح شود.لذا یکی از اقدامات لازم و پایه ای برای بازسازی گفتمانی، بازتولید و به روز کردن اهداف و آرمان ها و در واقع قالب گیری و مطرح کردنآن ها به زبان حال و بر اساس فضای موجود است. تا در تعامل با سایر عناصر دخیل در گفتمان سازی، بتواند جذابیت و منطق گفتمانی را شکل دهد.

ح.م

این سایت توسط سید حسن موسوی کیاسری با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه های خبری فعالیت می کند

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

enemad-logo