با احترام به فریدون مشیری و برای کسی که قرار بود دوباره بیاید…
بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگِ شد خزانِ دلی دردمند را
حرفی بزن که حرف تو آرام می کند
این ساده لوح خسته ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت
تحریم چیست؟ رانت کدام و دکل کجاست؟
بگذار تا بگویمت این مرد نیمه جان
عمری است از بگم بگمت پای در هواست
دلتنگم آن چنان که اگر ببینمت به خواب
خواهم که جاودانه بچسبم به کاپشنت
بی شک تو جاودانه بمانی در این جهان
ای آنکه نیست مهر و وفا جزو آبشنت
تو بی خیال و مثل همیشه بدون غم
من هم شدید منتظر خنده های تو
این دفعه نیز چون خس و خاشاک در هوا
یکباره با سقوط بیافتم به پای تو
بگذار تا وداع کنم با تو ای عزیز
گویا قرار نیست شوی باز انتخاب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
لطفی بکن به مردم ما، بیشتر بخواب
همایون حسینیان