یک “پیام تسلیت ” برای روز خبرنگار
این آخرین جملات خبرنگاری است که خود رفته است و روز هفدهم مرداد را به عنوان روز خبرنگار برای همکارانش به جای گذاشته است. گفتم خبرنگار؛کسی که در این چند روز انبوهی پیام تبریک و تجلیل برایش صادر شده است؛ تبریک و تجلیل هایی که شاید به قیمت آخرت فروشی برای دنیای دیگران برایش حاصل شده است. ساده تَر می گویم! روزنامه نگاری قدم زدن در مرز بهشت و جهنم است و باور نمی کنم أهل رسانه ای باشد که تا کنون به سمت جهنم نغلتیده باشد. همه روز و شب در امتداد این مرز روان هستیم و آنقدر که از این مرز به جهنم سقوط می کنیم به بهشتش نمی رسیم.
گاهی ساده لوحانه فکر می کنیم که این ما هستیم که رسانه را مدیریت می کنیم؛ غافل از اینکه این رسانه است که آنقدر بزرگ شده که حتی آخرت ما را هم به دست گرفته و هر طور که می خواهد در آن دخل و تصرف می کند. ما در رسانه های آنلاین برای کسب رتبه بهتر و مخاطب گسترده تر و در رسانه های مکتوب برای تیراژ و فروش بیشتر عنان خود را به دست تیتر رسانه هایمان می دهیم؛ تیترهایی که گاهی با آبرویی بازی می کند ،در بزنگاهی دلی را می شکند و زمانی هم حریم حرمتی را از بین می برد؛ تیترهایی که گاهی با تمجید صاحب قدرتی مواجه می شود و نفس ما را چنان حال می آورد که هیچگاه باور نمی کنیم که ممکن است از پس امروز فردایی هم وجود داشته باشد….
من تقوا و رسانه را همزمان باور نمی کنم.شریف ترین کار یک إنسان را کار سربازی می دانم که در آوردگاه نبرد، همه هستی اش را برداشته تا برای دفاع از مردمش، سرزمینش و اعتقادش تقدیم کند. او جان خود را فدای مردم خوب و بد سرزمینش می کند،جان او به آنکه که دوستش می دارد به میزان آنکه از او بیزار است حیات می دهد.
او برای مسوول لایق و نالایق ،همسایه خوب و بدش، برای تک تک مردمش می جنگند. برای یک سرباز، مردم از آن جهت که مردم سرزمینش هستند،ارزشگذاری می شوند؛ فارغ از رنگ و زبان و حزب و دسته و قیل و قال… به همین خاطر است که در لحظه سرنوشت با همه آنان یکی می شود و مخلص می شود برای مردمش و برای اعتقادش! جان که می دهد سبک می شود که وظیفه اش را انجام داده است! برای مردمش و برای سرزمینش.
رسانه چی اما با یکی شدن با مردمش بیگانه است. برای او مردم موافق و مخالفش تفاوت دارند، شخصیت سیاسی محبوب و مغضوبش تفاوت دارند، رسانه چی ،جز زیبایی و خوبی جناح سیاسی اش نمی بیند و بر پلشتی های او چشمان خود را می بندد. برای رسانه چی اشتباه رقیب که آن را گاف می نامند ، سوژه ای ناب است که باید آن را بر سر رقیب آوار کرد تا نشریه اش بفروشد و سایت یا خبرگزاری اش به اصطلاح رسانه ای ، بترکاند!
اصولگرا و إصلاح طلب هم ندارد! یک رسانه چی که متشرع است و به حسن و قبح شرعی اعمالش می اندیشد به میزان آنکه به اخلاق سکولار فکر می کند، پرده های اخلاق و حجب و حیا را می درد؛ چرا که صراط های سیاسی چپ و راست را جایگزین صراط مستقیم کرده است.
یک رسانه چی زمانی هم که از مردم می گوید،از غم آنان می نویسد، از سیل و طوفان و جنگ و زمین لرزه خبر می دهد، همه اینها را نردبانی برای خودش می داند و البته چماقی که بر سر رقیبش بکوبد.
یک رسانه چی چنان برای آباد کردن دنیای شخصیت های سیاسی تیشه به ریشه آخرت خود می زند که گویا یا در سر عقل ندارد یا باور ندارد که روزی که خیلی دیر هم نیست باید بنشیند و برای حرف حرف جملاتی که نوشته است و مخابره کرده تاوان پس دهد! چه بسیارند شخصیت هایی که بر خرابه های آخرت اهل رسانه، دنیاهای خود را آباد کرده اند! نه آنکه فقط برای رسانه چی جماعت، فردا و آخرتی باشد و دیگران معاف از مواخذه باشند، نه! هرگز چنین نیىست؛ منتها اکنون قصه پر غصه هفدهم مرداد روز خبرنگار است!
از رادیو و تلویزیون مان با آن کَر و فر ملی اش، از اخبارش ،از گزارشش ،از تحلیلش ، نشانه ای از تقوا و قرب الی اللهی دیده نمی شود. خبرگزاری های دولتی و آنانی که هم به نهادهای انقلابی و غیرو وابسته اند،آش دست پخت رسانه ملی را فقط شورتر کرده اند و سایت های الی ماشاالله نهادهای شهری و شخصیت های سیاسی هم بر همین سیاق! همه با هم گرفتار این خط روشن جهنمی، شده ایم!
من معنای این ابیات را خوب می فهمم! وقتی که با حسرت می گوید کجایید ای شهیدان خدایی پرنده تَر ز مرغان هوایی!کجایید ای سبکباران عاشق!می گویند “تعرف الاشیا باضدادها”. هر چه او پرنده تَر و سبکبار تر است، منِ رسانه چی در غل و زنجیرتر!
من یک روزنامه نگارم؛ با روزه مرگی لعنتی خودم خو کرده ام!