هرچند قرآن ما سرشار از موازین انسانی و توصیه به حقوق بشر است، اما استناد به یک آیه از قرآن برای این مهم کافیست، زیرا همین آيه شريفه به تنهایی به همه نيكى‏ها و ارزش‏ها فرا مى‏خواند و از همه زشتكارى‏ها و ظلم و ستمِ نهان و آشكار بازمى‏دارد.
آیه 90 از سوره مبارکه نحل : إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ. خدا به عدل و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان می دهد و از فحشا و زشتکاری و ستم نهی می کند شما را پند می دهد، باشد که پذيرای پند شويد.
توجه به مضامین این آیه کوتاه، گواه توجه دقیق و عمیق اسلام به حقوق انسانی و شهروندی است، دعوت به بهترین ها که عبارتند از:
عدل: خدا مردم را به عدل فرمان مى‏دهد. عدالت اساسى‏ترين علل تكامل جوامع و رشد و شكوفايى تمدن‏هاست.
احسان: واژه «احسان» مفهوم كاملى دارد كه همه خوبى‏ها و ارزش‏ها و كارهاى شايسته را در بر مى‏گيرد.
نیکی به خویشاوندان: خدا فرمان مى‏دهد كه درباره خويشاوندان نيكى كنيدکه موجب محبت و استحکام خانواده است.
پرهیز از کار زشت و تجاوز به دیگران: با اينكه سه گناه بزرگِ «زشتكارى»، «كارهاى ناپسند» و «بيداد و تجاوز»، همه زشت و ناپسند‏ هستند، آيه شريفه هر كدام از اين عناوين را جداگانه آورده است، چرا كه هر كدام از اين سه عنوان مفهوم خاصّ خود را دارد، زيرا «فحشاء» به مفهوم كارهاى زشت و نارواست، خواه به طور آشكار انجام شود و يا در نهان؛ و «منكر» اشاره به كارهاى زشتى است كه به طور آشكار انجام شود و مردم موظّف به نهى از منكر هستند؛ و «بَغى» به مفهوم تجاوز به حقوق بشر و به بازى گرفتن آزادى و كرامت و امنيّت مردم است.
حقوق بشر از دیدگاه اسلامی، حقوق الهی است که منشأ اصلی آن وحی است در حالی که حقوق بشر در غرب برخاسته از حقوق فطری و طبیعی است. اندیشه حقوق بشر در اسلام بر مبنای تفکر توحیدی(خدا محوری) است و نه اومانیسم(انسان محوری) آنگونه که در تفکر غرب دیده می شود. بر اساس تفکر فلسفی اسلام، انسان یک موجود خود آفریده و مخلوق فعل و انفعلات کور و کر طبیعت و به طور کلی یک موجود مستقل نیست. انسان مخلوق خداوند علیم و حکیم و تابع قوانین کلی آفرینش و اراده تکوینی خداوند است که در عمل نیز باید از اراده تشریعی خدا پیروی نماید.
آزادی بشر و احترام به حقوق و حیثیت ذاتی انسان و دخالت ندادن عوامل عارضی از قبیل نژاد، زبان، رنگ، ملیت و غیره، در اعتبار و امتیاز برای انسان ها، دقیقاً مورد توجه اسلام است و اساساً فلسفه بعثت پیامبران است. برابری و عدم تبعیض نژادی و قومی بارها در متون اسلامی و تاریخ اسلام تکرار شده است: یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم …(سوره حجرات،آیه 13) ای مردم! بی تردید ما همه افراد نوع شما را از یک مرد و زن (آدم وحوا) آفریدیم و شما را قبیله ای بزرگ و کوچک قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید، مسلماً گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.
اگر دقت داشته باشیم در بسیاری آیات تنها روی سخن با مؤمنان است و به صورت « یا ایها الذین امنوا – ای کسانی که ایمان آورده اید» بیان شده است ولی در این آیه خطاب کل جامعه انسانی(یا أیُّهَا النّاسُ – ای انسان ها) است.
اسلام آزادی را به عدم تجاوزبه حقوق حقه انسانی مقید می کند. به یک معنا آزادی مقید به عدالت است، برای مثال قصاص را موجب حیات جامعه اسلامی می داند، زیرا اگر قصاص نباشد قاتلین و اوباش جری می شوند. البته در کنار آن اسلام می گوید بهتر است قبل از قصاص عفو کنید و از گناه قاتل بگذرید.
نمونه دیگر برده داری است. امریکا ۴۰۰ سال است که کشف شده و برده داری در آمریکا یک فرهنگ بوده و لغو برده داری از ۲۰۰ سال قبل با فرمان ” آبراهام لینکن ” انجام شد، ولی اسلام از ابتدا با برده داری مخالفت کرد و چون از اول نمی توانست با رسم و رسوم دیرینه عرب ها مقابله کند، به تدریج آن را برداشت.
اسلام روی آزادی عقیده صحه می گذارد و حتی به پیامبرش فرمود “لَکُم دینُکُم و لِیَ الدّین” یعنی به آنها بگو که آنها به دین خودشان و ما هم به دین خودمان. یا ” لا اکراه فی الدین ” ایمان به زور وارد قلب انسان ها نمی شود. هیچ اجباری در این پذیرش نیست. در اسلام اندیشه و تفکر آدمی مدام در حال تکامل است و هیچ خط قرمزی در مورد عقیده وجود ندارد. در غرب عقل را از وحی جدا می کنند، اما در اسلام امام صادق(ع) می فرماید عقل آن است که تو را به بندگی خدای رحمان در آورد و به بهشت برساند.
اسلام دو جنس زن و مرد را دو گوهر انسانی می داند و در شرافت و کرامت بشری تفاوتی بین آنها قائل نیست. در بعضی از آیات تصریح شده که برای ارتقاء و کمال انسانی در سایه کار نیک و ایمان، مرد و زن یکسان هستند: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (نحل / 97). هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، حتماً زندگی پاکیزه برای او فراهم می کنیم و قطعاً پاداش آنان را طبق بهترین عملی که انجام داده اند خواهیم داد.
اما در غرب که اینگونه ادعای حقوق زنان می شود، در يونان قديم، زن را پليد و دست‏پرورده شيطان مى‏دانستند و روميان و بعضى از يونانيان معتقد بودند كه زن داراى نفس مجرد انسانى نيست و مرد داراى آن هست. در سال 586 ميلادى در فرانسه كنگره‏اى تشكيل شد تا در مورد زن و اينكه آيا زن انسان است‏ يا خير بحث كنند!
زنان در آمریکا حق رای نداشتند، در سال ۱۹۱۰، زنان آمریکا راهپیمایی‌ها و تظاهرات وسیعی را در نیویورک، ماساچوست و نیوجرسی سازمان دادند تا به حق رای دست یابند. در سال ۱۹۲۰ ویلسون رییس جمهور ایالات متحده، برای اولین بار حق رأیِ برابر زنان با مردان را به تصویب رساند.
در ایتالیا، در سال ۱۹۲۵، ارزش رأی زنان نصف مردان بود. با به قدرت رسیدن موسولینی(1922)، زنان از شرکت در انتخابات منع شدند. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، زنان ایتالیا حق رأی برابر با مردان کسب کردند.
شارل دوگل رئیس جمهور فرانسه در سال ۱۹۴۴ برای نخستین بار حق رأی زنان در فرانسه را به رسمیت شناخت.
در انگلستان، پارلمان این کشور، نخست عقیده داشت که دخالت زنان در سیاست، زندگی سیاسی را مبتذل کرده و ثبات خانواده را از میان می‌برد. جنبش حق رأی زنان در انگلستان شکل گرفت، بسیاری از طرفداران حق رأی زنان زندانی شدند که باعث شروع اعتصاب سراسری زنان بریتانیا شد. سرانجام در سال ۱۹۱۸، بریتانیا حق رأی زنان را به رسمیت شناخت. البته ابتدا سن رأی برای زنان بریتانیا بالای ۳۰ سال بود در حالی که مردان می‌توانستند پس از ۲۰ سالگی در انتخابات شرکت کنند.
کشور های غربی که با عدم کارایی جامعه ملل، پس از جنگ دوم جهانی سازمان ملل را تاسیس نمودند، در علامیه ای به بیان حقوق بشر پرداخته و با امضای اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاسیس نهاد های حمایتی از آسیب دیدگان ناشی از جنگ و… خود را به عنوان پیشتازان حمایت از حقوق بشر و مدافع حقوق شهروندی تمامی مردم جهان معرفی نموده اند. اما پس از گذشت مدت کوتاهی و هنگام تقابل حقوق بشر با منافع کشورهای غربی، کشورهای مدعی حقوق بشر چشم خود را بر جنایات حاکم در رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی ، اشغال ابتدایی فلسطین و جنایات پینوشه دیکتاتور شیلی بسته و با روزه سکوت نظاره گر ظهور قدرتهای نوین بر روی استخوانهای شکسته مردم مظلوم شده اند. در عصر کنونی نیز ظهور داعش و جنایات بی بدیل رژیم صیهونیستی که دل مردم جهان را به درد آورده است، ولی هنوز کشورهای مدعی حقوق بشر ترجیح می دهند سکوت و بلکه حمایت را در دستور قرار داده تا خون کودکان فلسطینی، بهای زیادی خواهی آنان باشد.

دکتر محمد طاهر یعقوبی

اشتراک این خبر در :